Article 9
روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد... آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت: بگو دوستت دارم؟ او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم... روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه...
View Articleتو عشق خجالتی نباش هیچ وقت
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون...
View Articleاولین روز بارانی را به خاطر داری؟
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیمچتر نداشتیمخندیدیمدویدیموبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودیچتر آورده بودیو من غافلگیر شدم سعی می کردی...
View Articleراه بهشت
مردى با اسب و سگش در جادهاى راه مىرفتند .هنگام عبور از کنار درخت عظيمى، صاعقهاى فرود آمد و آن ها را کشت. اما مرد نفهميد که ديگر اين دنيا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهى مدتها...
View Articleپیر مرد
يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده: هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم...
View Articleعشق مردها
امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم. ژاله و منصور 8 سال...
View Articleخیانت
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : - می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد ....
View Articlehappy new year 1391
Years come and go, but this year I specially wish for you a double dose of health and happiness topped with loads of good fortune. Have a great year ahead! HAPPY NEW YEAR.Let’s welcome the year which...
View Articleوارد اینجا نشو
وارد مکان مه گرفته و خالی از سکونت شدم ! هوا تا حدودی سرد و مرطوب بود و درخت های خشکیده و صخره های تیره نوید از سختی و شگفتی آن محل می داد ! کمی که بیشتر قدم ور داشتم ! هاله هایی رو در کنارم حس می...
View Articleمرا بغل کن
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود...
View Articleعجیبه
این دنیای خیلی عجیبیه ! وقتی که می خوام انسان خوبی باشم و کم تر کارهای زشت کنم هر کسی پیدا میشه که منو به سمت کارهای زشت ببره و هر شرایطی جور میشه که منو طرف کارهای زشت می بره ! مثلا از دوستام بگو تا...
View Articleاز روزای بی اون بدم میاد
جیغ ! داد ! ناله ! غر ! داد بیداد ! کلید سوراخ پا ! خط خطی دست ! تیغ ! جیغ ! گریه ! اشک ! بغض ! آه ! خیانت ! کینه ! آه ! درد ! سوزش ! بی پناه ! لعنت ! نفرت ! نفرین ! خشم ! کینه ! حسرت ! غم ! نا امید !...
View Articleاولین روز بارانی را به خاطر داری؟
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟غافلگیر شدیمچتر نداشتیمخندیدیمدویدیموبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیمدومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودیچتر آورده بودیو من غافلگیر شدم سعی می کردی من...
View Articleراه بهشت
مردى با اسب و سگش در جادهاى راه مىرفتند .هنگام عبور از کنار درخت عظيمى، صاعقهاى فرود آمد و آن ها را کشت. اما مرد نفهميد که ديگر اين دنيا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهى مدتها...
View Articleپیر مرد
يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چكآپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جوابميده:هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يهدختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره...
View Articleعشق مردها
امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم. ژاله و منصور 8 سال...
View Articleخیانت
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : - می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت...
View Articlehappy new year 1391
Years come and go, but this year I specially wish for you a double dose of health and happiness topped with loads of good fortune. Have a great year ahead! HAPPY NEW YEAR.Let’s welcome the year which...
View Articleوارد اینجا نشو
وارد مکان مه گرفته و خالی از سکونت شدم ! هوا تا حدودی سرد و مرطوب بود و درخت های خشکیده و صخره های تیره نوید از سختی و شگفتی آن محل می داد ! کمی که بیشتر قدم ور داشتم ! هاله هایی رو در کنارم حس می...
View Articleمرا بغل کن
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود...
View Article
More Pages to Explore .....